انشگتر زنانه در نجف

38,000,000 
«علیٌ عبدُالله…» آغازِ همه‌چیز از همین‌جاست؛ مولا علی(ع) پیش از هر صفت و هر شکوهی، بنده‌ی خالص خدا بود. بندگی‌ای

انگشتر عقیق سبز

3,100,000 
روز از نیمه گذشته است. تیغ آفتاب از تیغ کوفیان بُرّنده‌تر‌ شده. از بنی‌هاشم، جوانی عزم میدان کرده که تاریخ

انگشتر عقیق سرخ

61,000,000 
یا حیدر… ذکری که از قلب خیبر برخاست، نامی که مادر، پیش از بازگشت پدر بر او نهاد. و خودش

انگشتر نقره عقیق زرد

25,000,000 
پیرمردی در کاروان‌سرای کهن، انگشتری به دست داشت که بر نگینش نوشته بودند: «عزیزم حسین». رهگذران بارها پرسیدند: «این کتیبه

انگشتر نقره عقیق سرخ

3,100,000 
روز از نیمه گذشته است. تیغ آفتاب از تیغ کوفیان بُرّنده‌تر‌ شده. از بنی‌هاشم، جوانی عزم میدان کرده که تاریخ

انگشتره نقره فیروزه

21,000,000 
کنار ضریح، شانه‌اش هنوز از بغض می‌لرزید. هیچ نگفت. فقط آن انگشتر را بیرون آورد و کف دست گذاشت. مدتی به خط‌ها خیره ماند. همان‌ها که با طمأنینه و استوار بر عقیق حک شده بودند: «یا جوادُ الاُمّة» صدایی در ذهنش پیچید، صدایی دور، مهربان و پدرانه: «جواد یعنی کریم، ولی فرقش با باقیِ کریم‌ها اینه که بی‌درخواست هم می‌بخشه.» دلش رفت تا همان شب‌هایی که مادر، بالای سرش برای شفای تنها پسرش، ذکر یا جواد را زمزمه می‌کرد، بی‌آنکه بداند این نام، روزی گرم‌ترین نقطه‌ی تپش‌های قلبش می‌شود. نور ضریح افتاده بود روی انگشتر. سنگ، انگار از خودش روشن‌تر شده بود، ایستاد. انگشتر را دوباره در انگشت انداخت.